شهید محمد جواد مهدیان پور

-تاریخ تولد: 1330/10/30 -محل تولد: نیشابور -تاریخ شهادت: 1379/03/03 -محل شهادت: جاده کاشمر - سبزوار -مسئولیت: جانشین قرارگاه ثامن الائمه (ع) خراسان -مزار مطهر: نیشابور - بهشت فضل


سی ام دی ۱۳۳۰ در شهرستان نیشابور چشم به جهان گشود. پدرش مراد علی و مادرش رقیه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. قبل از انقلاب به سربازی اعزام شد و حضورش در گارد ویژه زمینه ی شناخت بیشتر او از دستگاه طاغوتی ستم شاهی را فراهم ساخت و باعث شد تا نظم و انضباط را بیش از پیش در برنامه و زندگی خویش پیاده کند. او در این باره می گوید: «با این که هیچ دل خوشی از گارد طاغوتی نداشتم. ولی از نظم و مقررات حاکم بر آن، درس های زیادی گرفتم .» همین آگاهی نقطه ی عطفی برای شروع مبارزات پنهان و آشکارش با رژیم استبدادی شاه شد. با اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی به صف مبارزان پیوست و نقش قابل توجهی در مبارزه و همراه ساختن جوانان با انقلاب اسلامی ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان اولین مسؤول شهربانی نیشابور مشغول به فعالیت شد. با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت این نهاد انقلابی درآمد. با آغاز تحرکات ضد انقلاب در ماه های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای فرونشاندن فتنه ی ضد انقلاب راهی جمعه کردستان شد و در کنار دیگر رزمندگان و فرماندهان رشید خراسانی به جهاد پرداخت. شروع تهاجم دشمن بعثی به میهن اسلامی برای محمد جواد و دیگر جوانان مدافع دین و میهن سرآغاز فصلی نوین بود. مهدیان پور با کوله باری از تجربه ی مبارزات انقلابی به عنوان فرمانده ی یکی از گردان های نیروهای ستاد خراسان به اهواز اعزام شد. در زمان صدور فرمان امام الله بر تشکیل ارتش بیست میلیونی جزو پایه گذاران بسیج نیشابور شد و با تلاشی گسترده منطقه ای در باغ رود نیشابور برای آموزش بسیجیان در اختیار گرفت، جایی که بعدها به پادگان آموزش نظامی با نام «شهید هاشمی نژاد» تبدیل شد. سپس به طور هم زمان فرماندهی دو پادگان آموزشی امام رضا و شهید هاشمی نژاد را بر عهده گرفت. در طول این مدت دائماً به جبهه های جنگ می رفت و در عملیاتهای مختلف شرکت می نمود. در عملیات چزابه فتح المبين بيت المقدس. به عنوان فرمانده ی ستاد و در عملیاتهای رمضان مسلم ابن عقیل، محرم، والفجر مقدماتي، والفجر . والفجر ۸ کربلای چهار کربلای پنج و کربلای ده به عنوان جانشین تیپ جواد الائمه الله شرکت کرد.هم چنین این شهید بزرگوار مدتی به عنوان جانشین فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا خدمت کرد و اواخر سال ۱۳۶۶ به عنوان فرمانده ی لشکر ۲۱ امام رضا منصوب شد مسؤولیتی که تا ۶ سال پس از پایان جنگ ادامه یافت. وی در سال ۱۳۶۸ دوره ی فرماندهی و ستاد دافوس) را گذراند. فرماندهی قرارگاه پشتیبانی نیروی زمینی سپاه فرماندهی دژبان کل (۱۳۷۳) و جانشینی قرارگاه تا من الائمه از دیگر مسؤولیت هایی است که این فرمانده ی شهید خراسانی عهده دار گردید. سال ۱۳۷۵ به خاطر بروز بیش از حد آثار جراحت شیمیایی و جراحت های دیگر که یادگار دوران جنگ بود مجبور به بازنشستگی زودهنگام می شود اما او که مرغ روحش به محیط معنوی سپاه خو گرفته بود جو بیرون را برنمی تابد و سال ۱۳۷۷ به فراخوانی مجددش برای خدمت در سپاه لبیک میگوید و سختیهای ناشی از آن را به جان می خرد. ایشان سرانجام سوم خرداد ۱۳۷۹ با سمت جانشین فرمانده قرارگاه ثامن الائمه حین انجام مأموریت در مسیر کاشمر به سبزوار دعوت حق را لبیک می گوید. از این شهید بزرگوار ۴ پسر و ۲ دختر به یادگار مانده است.

صدیقه ردایی - همسر شهید

سال 66 برای اولین مرتبه عوارض جراهات شیمیایی جنگ در جسم او ظاهر گردید. بدنش عرق زیادی کرده بود و از شدت سرما و عوارض شیمیایی به خود میلرزید. ماهها و سالها بعد، از او خواستیم برای درمان به خارج از کشور برود، اما او قبول نمیکرد و مدام میگفت: باید با این دردها بمیرم و به آرزویم برسم. آرزویم رسیدن به برادران شهیدی است که سالها از آنها دور بوده ام. او همچنان با جسم بیمارش برای همکاری نزدیک، پروژه ای در صحن جامع رضوی پروژه ای را قبول کرده بود و هر روز به حرم مطهر حضرت رضا (ع) برود، او عاشق امام رضا (ع) بود.

سید حسین رزقی - همرزم شهید

او از وقتی که فرماندهی دژبان کل سپاه شد ، یک تغییر و دگرگونی همه جانبه در امور معنوی و نظامی به وجود آورد و تا جایی پیش رفت که این دگرگونی به امور زندان و زندانیان نیز سرایت کرد. با رفتار و کردارش، عملا آموزشهای معنوی و انسان ساز زد که صد درصد بر روحیه زندانیان اثر گذار بود. زندانیان آنجا از نیروهای وظیفه و یا از نیروهای کادر بودند. سردار همیشه آنها را با لفظ نیرو خطاب میکرد و به آنها میگفت: شما از نظر ما متهم نیستید، ما با شما در کمال احترام رفتار میکنیم و هیچکس حق اهانت به شما را ندارد. او برخوردهای غیرانسانی و اسلامی را رد میکرد.

سید حسین رزقی - همرزم شهید

پروژه روی هم رفته سه فاز داشت و از یک فکر اقتصادی درست نشأت گرفته بود. مهدیان پور به خاطر این که زندان دژبان مرکز از لحاظ جا و امکانات شرایط مناسبی نداشت. خودش مسؤولیت قبول کرد و وارد کار شد. او معتقد بود که ما نمیخواهیم زندانی را محور کنیم. بلکه میخواهیم برای آنها یک محیط مذهبی دینی و تربیتی فراهم کنیم. بعد از مدتی تحقیق و مشورت طرح ساخت یک زندان مجهز را داد. آن طرح به قدری عظیم و گسترده بود که عملی شدنش نیاز به هزینه ی بالایی داشت او با نفوذی و ارتباطی که در میان مدیران و مسؤولین رده ی بالا داشت توانست هدفش را عملی کرده و موفق شود. بعضی از خصوصیات و ویژگی های این طرح به طور خلاصه به این شرح بود احداث چند آسایشگاه با تخت و امکانات دیگر به جای سلول و بند: این آسایشگاه ها دارای درهای معمولی و از جنس مقتول آهنی نبودند. گذاشتن تلویزیون و ویدیو در هر آسایشگاه برای پخش فیلم ها و سخنرانی های مذهبی و آموزشی . احداث نمازخانه ای جدا از آسایشگاه ها که زندانی در طول شبانه روز امکان راز و نیاز داشته باشد. احداث یک باب حمام که در طول ۲۴ ساعت یشود از آن استفاده کرد. دادن این امکان کم سابقه به زندانیان که بتوانند در حضور مأمور به راحتی با خانواده هایشان تماس تلفنی داشته باشند. این مورد به آنها خیلی کمک میکرد و حتی باعث میشد با پی گیریهایی که داشتند در روز دادگاهشان تبرئه شوند و با رضایت شاکی را بگیرند. احداث یک سری فضاهای ورزشی اختصاص دادن یک شیفت در واحد بهداری برای مداوای زندانیان که در صورت لزوم، بدون هیچ مشکلی به بیمارستان و مراکز دیگر اعزام شوند. سردار زمینه ی ملاقات حضوری متاهلین را نیز فراهم کرد و اتاقهایی را در نظر گرفت که حالت مخفی داشت و این از برنامه های سازنده ی مهدیان پور در آن سال ها بود. وقتی فاز اول طرح تمام شد و به بهره برداری رسید. در کنار تمام آن امتیازات، نظم و مقررات شدیدی در آن جا حاکم کرد تا احیاناً اگر کسی خواست بی ظرفیتی کند و سوء استفاده نماید، مجالی برای این کار پیدا نکند. هنوز ساختن فاز دو و سه آن طرح شروع نشده بود که سردار مهدیان پور به خاطر حاد شدن جراحت های جنگ و دردهای ناشی از آن، مجبور به استعفا شد.

صدیقه ردائی - همسر شهید

شب آخر اقامتمان در سفر کربلا، توفیقی شد تا برای بار چندم به زیارت حرم حضرت ابا عبدالله الحسين الله مشرف شویم. طبق روال، باید رأس ساعت که به محل اقامت خود همراه مأموران بر می گشتیم. آنها سه نفر بودند که یک نفر شیعه اهل نماز و زیارت و فردی معتقد بود. او در نهانی خیلی به ایرانی ها ابراز ارادت می کرد. دیگری یکی از اسرای آزاد شده بود که او هم در طول اسارتش . تحت تأثیر رفتار ایرانی ها قرار گرفته بود و ارادت می ورزید؛ اما نفر سوم یک بعثی بود. محمد جواد با زرنگی و استادی تمام هر سه نفرشان را راضی کرد تا اجازه بدهند اعضای گروه ما به مدت یک ساعت و نیم در حرم مطهر بیشتر بمانند. او در واقع این درخواست را به خاطر حال و هوای خاص خودش کرد. او حتی یک لحظه بیشتر ماندن در حرم غنیمت را هم می دانست. آن شب همه ی همراهان ما شاهد بودند که او در محل قتلگاه» که معروف است دعا در آن جا مستجاب میشود. دو رکعت نماز خواند. بعد از نماز هم یک سجده ی طولانی به جا آورد. کاملاً از خود بیخود شده بود و بیمها با گریه می کرد و اشک میریخت بعد از این راز و نیاز طولانی، حال و هوای عجیبی پیدا کرد. حال و هوایی که تا آخرین دقایق عمرش همراهش بود. او بعداً درباره ی آن لحظه های ملکوتی گفته بود: « من آن جا به سرمنشا وصل شده بودم، آقا من رو پذیرفتند، یقین دارم مدت زیادی از عمرم باقی نمانده است و مدت زیادی میهمان این دنیا نیستم. چند روز قبل از شهادتش بر سر مزار برادر و هم رزمان شهید دیگرش در بهشت شهدای نیشابور رفت خودش به من میگفت: آن جا دو بار ندایی را شنیده که او را دعوت به آمدن میکرده است.» سال ها پیش خواب دیده بود که کنار قبر برادر شهیدش قبر دیگری است که روی آن به وضوح نوشته شده: «شهید محمد جواد مهدیان پور» به همین خاطر هم آن قبر را برای خودش خرید و هیچ وقت اجازه نداد کسی را در آن دفن کنند. صبح سومین روز از خرداد ۱۳۷۹ دعوت الهی را لبیک گفت و دو سه روز بعد، در همان قبر به خاک سپرده شد.

محسن مقدم - دوست و همرزم شهید

در یکی از عملیاتها وقتی نیروها حالت پدآفندی به خود میگیرند. مهدیان پور نیمه های شب برای سرکشی از خط مقدم میرود. همین طور که از نگهبانها خبر میگرفت و احوالشان را می پرسید. متوجه میشود یک قسمت از خط هیچ نگهبانی ندارد. بعد از کلی بررسی میفهمد دو یا سه نگهبان آن محدوده رفته اند در یک سنگر خوابیده اند. معمولاً بعد از هر عملیاتی دشمن سعی می کرد به شکلهای مختلف زهر خودش را بریزد و انتقام بگیرد. اگر نیروهای گشتی و شناسایی دشمن به چنین موقعیتی برخورد می کرد، قطعاً خطر ساز می شد. مهدیان پور به سراغ نگهبان ها می رود و بیدارشان میکند و با آنها برخورد می کند و می گوید: می دانید چند رزمنده الآن به امید شما هستند؟ با امید و اتکای به شما که خط را نگه داشتید. در صورتی که شما در حال استراحت هستید؟ یکی از آنها خواب آلود می گوید: مگر چه شده است؟ مهدیان پور با آرامش به ایشان می گوید: منظورم این است که یک نیروی متعهد و انقلابی هنگام نگهبانی نمی خوابد وظیفه اش را می شناسد. یکی دیگر از آنها می گوید: ما تازه عملیات کرده ایم و خسته ایم واقعاً توان نداریم، مهدیان پور خودش به آنها پیشنهاد میدهد که من حاضرم ساعتی را به جای شما نگهبانی بدهم، آنها هم خوشحال می شوند و از این روحیه ی مهدیان پور متعجب می شوند. وقتی نیروی پاس بخش برای بازرسی می آید. چشمش به مهدیان پور افتاده که کلاه آهنی به سر و اسلحه در دست نگهبانی میدهد. مات و مبهوت شده و در جا خشکش می زند، حیرت زده می پرسد حاج آقا شما اینجا چکار می کنید؟! نگهبان ها کجا هستند؟ مهدیان پور هم با طرح موضوع عصبانیت فرمانده ی دسته را خاموش کرده و ترک پست آنها و علت نگهبانی خودش را نوعی کمک اعلام کرده و در همین حین یکی از نگهبانان بیدار و صدای آنها را شنیده و از . سنگر بیرون آمده. و می پرسد مگر ایشان کی هستند؟ وقتی پاسخ پاس بخش را می شنود جا خورده و با عذرخواهی و شرمندگی سرش را پایین انداخته و از این که ساعت ها فرمانده ی لشکر به جایشان نگهبانی داده در فکر فرو می رود....

گزیده هایی از سخنان شهید مهدیان پور به مناسبت روز پاسدار

... امام حسین آن بزرگ پاسدار اسلام است و ما پاسداران انقلاب اسلامی مفتخریم که این روز میمون و مبارک را به نام خودمان و نام ما بر این روز مبارک است. افتخار داریم که سرباز آقا ابا عبد الله الحسین الله هستیم ان شاء الله و روز ولادت آن بزرگوار را روز آغازین زندگی خود نهادیم، چراکه از او نشأت گرفته ایم و ان شاء الله رهرو راه آن عزیز و بزرگوار خواهیم بود. من قبل از این که خدمت شما عزیزان برسم فکر میکردم که امروز را که توفیق پیدا کردم خدمت شما هستم چه عرض و بیانی را خدمت شما امت حزب الله و شما نمازگزاران عزیز داشته باشم. آن چه که فکر کردم دیدم مباحث اساسی، علمی و مذهبی را که لازمه ی هر سخن و هر مطلب در مجامع عمومی است عزیزان و بزرگواران روحانی همیشه در مجامع و مجالس خدمت شما عزیزان می فرمایند و آنها به حق شایسته ی بیان این معانی هستند و بهتر است امروز که من توفیق دارم در خدمت شما هستم گذری بر خاطرات گذشته و وظایف امروزمان داشته باشیم و آن چیزی که بر ما می گذرد آن را نگاه کنیم و آن را ببینیم. امید وارم خداوند تبارک و تعالی توفیق این معنا را به من عنایت فرماید و امروز و این ساعت گران قدر که در خدمت شما هستم کلامی را در کام من قرار بدهد که اولاً خودم ، ثانیاً شما عزیزان از آن بهره مند بشوید. چیزی را که بنا دارم به عرض شما برسانم مروری بر گذشته است و وظایف حال و آینده ی برای حسن ختام مجلس، من افتخار حرمت نیشابور را که حدیث سلسله الذهب" است بیان می کنم و در مجموع عرایضم ان شاء الله بتوانم از این معنا بهره ببرم. ما مردم نیشابور افتخار داریم که از دو لب گهربار ثامن الحجج اللي حديث شريف سلسله الذهب را بشنویم و قدوم مبارک آن حضرت و کلام آن حضرت این مرزوبوم و این خاک را مزین بکند و با برکت و پربرکت. امام علی ابن موسی الرضا الله زمانی که به نیشابور تشریف آوردند و علما و بزرگان سؤال کردند. راهنمایی خواستند از حضرت حضرت حدیث شریف را قرائت فرمودند: «كَلِمَةٌ إِلَّا إله إلا الله حِصْنِي فَمَنْ قَالَ لا إله إلا اللهُ دَخَلَ فِي حِصْنِي وَمَنْ دخل في حِصْنِي آمِنَ مِنْ عَذَابِي مستحضرید حدیث سلسله الذهب حديثي است که سلسله و دنباله او و سیری که طی کرده تا بیان شده سلسله طلایی و محکمی را به دنبال ا حدیث منقول از امام رضا معروف به سلسله الذهب دارد. حدیثی است که از مولی الموحدين على ابن ابیطالب نسل به نسل و پشت به پشت به ما رسیده و ما نیشابوری ها توفیق داریم که این حدیث شریف را از دو لب گهربار آقا علی بن موسى الرضا ال شنیده ایم. این معنا را عرض کردم حدیث شریف را ان شاء الله در پایان عرایضم بتوانم با جمع بندی عرایضم به نتیجه ای از این حدیث شریف دست پیدا کنم، اما برای رسیدن به یک معنا و مطلوبی از آنچه که داریم. لازم دیدم به گذشته برگردیم. دوازده سیزده سال پیش و مروری را داشته باشیم ببینیم در گذشته بر ما چه گذشته و امروز چه تکلیفی بر ماست؟ مستحضرید سیزده سال پیش در چنین روزهایی خداوند تبارک و تعالی نعمتی بر ما ارزانی داشت و به ما پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۵۷ تحقق یافت و ما مفتخر شدیم به زندگی در نظام اسلامی و در مجمعی از اسلام چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی را اگر مرور کنیم می بینیم شکل پیروزی و چگونگی آن از بد و شروع از سالهای گذشته از سال ۴۲ که امام را حلمان مبارزه ی علنیشان را شروع کردند. این سلسله وار ادامه داشته تا سال ۵۷ که به نقطه ی اوج خود و بالاخره به پیروزی رسید. ما در سالهای گذشته خصوصاً سال ۵۶ و ۵۷ علل پیروزی را وقتی نگاه میکنیم در تقوا پرهیزکاری و در ایثار و گذشت و خدا پرستی و خداجویی و پیروی از رهبری و ولایت و امامت به این معنا دست پیدا می کنیم. ما نگاه میکنیم علل پیروزی را عرض کردیم در اتحاد در مسلمان بودن در ایثار و گذشت و جان فشانی می بینیم همه ی این عوامل باعث می شود ما در ۲۲ بهمن به رهبری قائد عظیم الشان امام موفق میشویم در پرتو امامت و ولایت انقلاب را به پیروزی برسانیم و این افتخار بزرگ را نصیب خودمان و است اسلامی بکنیم.آیا بعد از پیروزی انقلاب بعد از محقق شدن انقلاب اسلامی آیا مأموریت ما پایان گرفت؟ آیا برای پیروز شدن همین معنا کافی بود و تمام شد؟ مأموریت ما با این پیروزی، مقدمه ی یک مأموریت جدی تر و قوی تر و محکم تر بود. قطعاً چنین است. پیروزی ما باعث این پیروزی انقلاب اسلامی به این معنا نبود که مأموریت ما پایان یافته و ما کاری نداشته باشیم چراکه برای حفظ انقلاب و این پیروزی باید تلاشهای جدی را به انجام برسانیم. مستحضرید که دشمن های فراوانی را قبل و بعد از انقلاب داشته ایم و اصلا اساس مبارزه ما به خاطر داشتن دشمنانی سرسخت و جدی علیه نظام اسلامی و اسلام عزیز بوده. برای روشن تر شدن مطلب، يك مقدار برمی گردیم به آن چه در دنیا می گذرد و چرا مأموریت و مسؤولیت ما بعد از پیروزی انقلاب جدی تر و خطرناک تر و قابل توجه تر شد؟ این که عرض میکنم "ما" ، هدفم مجموعه است اسلامی است. ما به معنای ما پاسداران را عرض نمی کنم ما پاسداران انقلاب اسلامی وظیفه ای مضاعف بر وظیفه همه است داریم اما آنچه که عرض می کنم ما به معنای همه امت اسلامی يك مرور بکنیم، چرا ما بایستی از انقلاب دفاع کنیم علی رغم این که انقلاب پیروز شده و ما موفق شده ایم؟ ما که در این موفقیت دشمن را به زمین زدیم و نابود کردیم و او را از قدرت پایین کشیدیم و نابود شده دیگر چرا؟ ما بایستی این معنا را ببینیم که آیا دشمن ما شاه و آبادی اش به تنهایی بود یا دشمنان ما شاه نبودند؟ ما شاه را نابود کردیم ، توطئه های استکبار را که با حمایت شاه به انجام میرسید به نابودی کشاندیم. انقلاب اسلامی محقق شد. پیروز شدیم، اما همه ی دشمن ما نابود نشد. دشمن ما کیست و چرا این دشمنی را علیه ما آغاز کرده؟ دشمن ما استکبار جهانی است که از صدر اسلام همچنان بوده. يك تجسمی از امروز را برای شما عرض خواهم کرد. دیگر برنمی گردم به گذشته ی دور، دشمن ما استكبار جهانی است. چرا؟ استكبار جهانی بعد از این که مسلط شد و خودش را به عنوان ابر قدرت در دنیا دید. برای حفظ ابر قدرتی خودش شروع کرد به بعضی مطالعات . آمد دنیا را به وسیله متخصصین و دانشمندان خودش از نظر سیاسی و نظامی و جغرافیای سیاسی مورد بررسی قرار داد. دکترین نظامی و سیاسی استکبار جهانی با بررسیهای عمیق و جامع خودشان برای استحکام قدرت استکبار دنیا را برنامه ریزی و تقسیم و سازمان دهی کردند و اعلام کردند به استکبار نکاتی که به تو دیکته می کنیم اگر کنترل نکنی پایه های قدرت تو متزلزل و به نابودی کشیده می شود. دانشمندان نظام سیاسی دنیا و استکبار آمد دنیا را از لحاظ سیاسی نظامی و جغرافیایی سیاسی مورد بررسی قرار داد و نکات مهم و استراتژیک دنیا را مشخص کرد. در مجموع دنیا چهارده یا سیزده نقطه استراتژيك مشخص کرد و به استکبار فهماند و گفت اگر این سیزده چهارده نقطه استراتژیک به هر شکلی در بحران قرار بگیرد و از دست تو خارج باشد مطمئن باش در دراز مدت تو شکست خواهی خورد. باید همیشه مراقب و گوش به زنگ باشی که نقاط استراتژیک را کاملاً در اختیار داشته باشی نگذاری از سیطره تسلط تو خارج بشود. يك استدعا دارم از شما امت حزب الله به آن چه بر شما گذشته فکر کنید و این حدیث سلسله الذهب را هم مورد توجه خودتان قرار بدهید تکرار می کنم آقا علی ابن موسی الرضا فرمودند : کلمه لا اله الا الله حسنی هر کس وارد این کلمه بشود در حصن و حصار است و هر کسی که وارد این حصن شد از عذاب الهی در امان است بشرط ها و شروط ها و انا من شروطها گفت شرط وارد شدن به این در مستحکم فولادی که مصون باشید از عذاب الهی ولایت ائمه ی اطهار است. چطوری میشود ولایت داشت؟ این را فکر کنید. عرایضم تمام من خواهش میکنم این را فکر کنید کسی که میخواهد در این حصن و حصار و در فولادین قرار بگیرد باید چطور کسی باشد؟ ولایت داشتن باید انسان چه مشخصاتی برای خودش ایجاد کند که ولایت داشته باشد؟ این مشخصات را و این معانی را همیشه در ذهنتان داشته باشید. این حدیث شریف را که افتخار ما امت است همیشه زمزمه کنید و نگاه کنید ببینید. کی از این در فولادین دارید خارج می شوید؟ هرگاه که احساس کردید که در فولادین باز شده و احتمال رهایی است بچرخید و نقطه ضعف را پیدا کنید. سریعاً آن را ببندید و اجازه ندهید به شما نفود بشود و شما را از این در فولادین جدا کند. و آن نیست؟ الا توجه به رهبریت توجه به ولی امر مسلمین و توجه به رهنمودها دستورات و ارشادات او ...

فرازی از وصیتنامه

حال که خداوند متعال توفیق زیارت خانهی خود را نصیب و روزی ما قرار داده و به لطف حضرت حق عازم مکه معظمه میباشم، لازم دیدم مطالبی را بهعنوان وصیت بر روی کاغذ آورده و این وظیفه شرعی را هم بدین گونه جامه عمل بپوشانم. باشد که مورد رضایت خداوند متعال قرار گیرد: همانگونه که این انقلاب نور امیدی است در دل مستضعفان جهان؛ خاری است بر چشم مستکبران و زورمندان عالم. از اینرو لازم است تا آخرین لحظه زندگی و تا آخرین قطره خون، از این نعمت خدادادی، یعنی انقلاب اسلامی حفاظت و حراست نمود. حفظ این انقلاب ، خاص عده و دسته ای نیست، بلکه بر همه، چه زن و چه مرد لازم است. خصوصا بر ما که خود را پاسدار انقلاب اسلامی می دانیم، و بر شما و فرزندانم که امیدوارم خداوند عنایت کرده فرزندانمان را پیرو ولایت فقیه و روحانیت و مرجعیت آگاه قرار داده و همچون فرزندان شایسته اسلام خدمتگزار و علاقه مند و دلسوز به انقلاب و اسلام عزیز باشند. آنگونه که رضایت آقا و مولایمان ، صاحب عصر و زمان (عج) را کسب نموده و خود را جزء نوکران و چاکران درگاه آن حضرت قرار دهند. پسرانم! خداوند در کارها نصرت عنایتتان کند. سعی کنید همیشه در زندگی از روی ایمان و اخلاص و تعهد شرعی اموری که به شما محول می شود و یا اموری که شما به دیگران محول می کنید را به درستی عمل کنید. ایثار و گذشت و اخلاق نیکو را سرلوحه کار خود قرار داده و همیشه به دیگران نیکی کنید و در همه امور و در همه حالت خداوند متعال را فراموش نکنید و او را ناظر بر اعمال خود بدانید و همیشه در کارهایتان و امورات زندگی خود چه کوچک باشد و چه بزرگ، از خداوند متعال کمک و یاری بجویید چرا که هیچ امری بدون عنایت حضرت حق انجام نخواهد گرفت و او بهترین یار و یاور و بهترین کمک کننده به خلق است. پسرانم! در زندگی یار و یاور یکدیگر باشید و همیشه سعی کنید در خدمت به یکدیگر از هم پیشی بگیرید. به مادر نهایت احترام را قائل شده و او را کمک کنید. خواهرانتان را مورد لطف خود قرار داده و آنها را کمک کنید و حامی آنها باشید. مواردی را که ذیل مینویسم سرلوحه زندگی خود قرار دهید: آنگاه که به دیگران نیکی میکنید آن را از یاد ببرید. آنچه را که برای خود نمیپسندید به دیگران روا مدارید. قرآن زیاد بخوانید و همیشه به یاد خداوند باشید. یاد ائمه اطهار را همیشه زنده نگهدارید و پیرو واقعی آنها باشید. سعی کنید با کار و کوشش و تحصیل علم، افرادی مفید و مؤثر برای جامعه و اسلام عزیز باشید و از تنبلی و تن پروری دوری کنید که شما را افرادی چون انگل جامعه خواهد نمود. علایق خود را به دنیا کم کنید و زرق و برق دنیا شما را نفریبد بلکه توجه خود را همیشه متوجه آخرت نموده و اعمال خود را در جهت رسیدن به کمال واقعی قرار دهید. والسلام علیکم - محمد جواد مهدیان پور



نظرات و دیدگاه ها

نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما پیرامون این مطلب پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
برای تغییر کد، روی آن کلیک نمایید.
تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است.