اطلاع رسانی

فرمانده‌ای دوست‌داشتنی در کسوت بسیجی



گروه استان‌های دفاع‌پرس‌- «ابوالقاسم محمدزاده» پیشکسوت دفاع مقدس؛ او در شهر مشهد به دنیا آمد و در رشته فنی درس خواند. ۱۴ ساله بود که انقلاب شد و مثل همه هم سن و سال‌هایش، در صحنه انقلاب حضور داشت و دوشادوش مردم انقلابی مشهد، در راه پیروزی انقلاب اسلامی کوشید.

همین حضور باعث شده بود که در مسیر انقلاب و امام خمینی (ره) قرار بگیرد و چون سرباز وفادار ایشان، در همه تظاهرات‌ها و راهپیمایی‌ها حضور داشته باشد و در مسیر و خطی که امام راحل تعیین کرده بود قرار بگیرد. انقلابی که ریشه در نهضت عاشورا داشت از او دلباخته‌ای ساخته بود که با پیروزی‌اش، پایش را به بسیج کشاند و در آن دبستان عشق، درس معرفت و خداشناسی آموخت و طریقت عاشقی را پیشه خود ساخت.

درس عشق آموخت و عاشق و دلباخته امام گردید و در کنار درس به فعالیت در بسیج مشغول بود که آتش جنگ به جان مرزهای کشور و هموطنان‌مان شعله کشید.

فعالیت در بسیج و گشت شب، از او رزمنده توانمندی ساخته بود و با جدیت برای اعزام به جبهه ثبت نام کرد.

حمید، شوخ‌طبع و خوش‌خنده بود. حتی وقتی با کسی دعوایش می‌شد، صبورانه لبخند می‌زد و با خوش اخلاقی که داشت، آن دعوا ختم به خیر می‌گردید و طرف مقابلش شرمنده می‌شد. حمید، کارهایش را با شوخی و خنده پیش می‌برد، به‌گونه‌ای که وقتی گفت؛ می‌خواهد به جبهه برود کسی از اعضا خانواده باور نمی‌کرد. اما او جدی‌جدی، دنبال اعزام بود و آنقدر دور و بر مادرش چرخیده بود و قربان صدقه‌اش رفته بود که او راضی شد و رضایت نامه‌اش را امضا کرد.

در اعزام اول به کردستان اعزام شده بود و پس از مدتی که به‌عنوان رزمنده عادی خدمت کرد، با توجه به فنی بودنش در شهر سقز با خمپاره آشنا شد و در استفاده از انواع سلاح‌های ادواتی تبحر پیدا کرد.

حمید شهپر طوسی بارها به جبهه اعزام شد و پس از مدتی به‌عنوان فرمانده واحد خمپاره ۶۰، ۸۰ و ۱۲۰ میلی‌متری؛ در تیپ جوادالائمه علیه‌السلام مشغول به خدمت و تامین و پشتیبانی آتش خمپاره‌ای رزمندگان در خطوط مختلفی انجام وظیفه کرد.

او پس از ادغام واحدهای ادواتی تیپ‌های خراسانی و تشکیل تیپ الحدید لشکر ۵ نصر، به‌عنوان فرمانده واحد خمپاره ۶۰، ۸۰ و ۱۲۰ میلی‌متری در عملیات خیبر انجام وظیفه کرد. همرزمش مهدی میرزایی از خصوصیات او چنین می‌گوید: «اخلاص و روحیه معنوی رضا شهپر طوسی، زبان‌زد همه بچه‌های ادوات لشکر بود و فرمانده‌ای دوست داشتنی، بین همه نیروها بود.»

محمدتقی عزیزی همرزم دیگرش، می‌گوید: «برادر حمید از دوستان نزدیک بنده بود، پیش من آمد و پرسید؛ قرآن جیبی‌ات را همراه داری؟ گفتم بله و قرآن را گرفت و به گوشه دنجی که ما را به سمت خط مقدم می‌برد رفت و زیر نور چراغ قوه مشغول تلاوت قرآن شد.»

او با شجاعت در عملیات خیبر و در کنار سایر رزمندگان این تیپ حضور داشت و سرانجام ۲۵ اسفند ۱۳۶۲ روز دوم عملیات خیبر به همراه دیگر همراهانش چون شعبانی، با اصابت ترکشی که به سینه‌اش نشسته بود، در شرق بصره به آرزوی قلبی خود نائل گردید و پیکر پاکش در مشهد تشییع و در آرامستان خواجه ربیع، در جوار سایر شهدای دفاع مقدس به آرامش ابدی رسید.



نظرات و دیدگاه ها

نظرات، انتقادات و پیشنهادات شما پیرامون این مطلب پس از تایید مدیر سایت نمایش داده خواهد شد.
برای تغییر کد، روی آن کلیک نمایید.
تاکنون نظری برای این مطلب ثبت نشده است.