رادیو شهدا
داستان شهدا
مدیریت فضای مجازی
۱۱ مهر ۱۴۰۳
1 عدد
67.8 MB
25
رادیو داستان
داستان شهدا
همیشه دوست داشتم صبح زود بلند شم و با عجله صبحونمو بخورم و برم با بچه ها بازی کنم و برام مهم نبود که چله زمستون باشه یا..
خونه ما خونه ای بودکه توش چند خونه داشت که همگی دورتا دور حیاط بود و یک حوض آبی هم وسط حیاط.
یک روزکه هوا خیلی گرم بود در خونه رو زدن باز کردم و دیدم طوبی خانومه که با مامانم کار داشت. مامانم هم سریع چادرشو سرش میکردو میرفت خونه طوبی خانم که با بابام حرف بزنه چون ما توخونمون تلفن نداشتیم.
مدیریت توسعه و ترویج فرهنگ دفاع مقدس در فضای مجازی استان خراسان رضوی
دانلود فایل های ضمیمه
کد نمایش ویدئو
<div class="videocode vid-6633">
<div id="rabint_canvas" style="height:100%;width:100%;max-width:100%">
<iframe style="height:100%;width:100%;max-width:100%;border:0;" frameborder="0" src="https://kh-razavi-defa.ir/post/default/embed?slug=%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7-3"></iframe>
</div>
<a class="rabint-embed-code" href="http://kh-razavi-defa.ir/" id="get-rabint-data">tubeembed</a>
<style>#rabint_canvas img{max-width:none!important;background:none!important}</style>
</div>